اولین پنجشنبه دلگیر
با سلام به همه دوستهای مهربونم دوستهای عزیزم پنجشنبه هفته پیش که ١٦ آبان بود اولین پنجشنبه ای بود که خیلی دلگیر بود و برای من و مامانی خیلی سخت گذشت. آخه همیشه پنجشنبه ها بابایی بعد از ظهر دیگه مغازه نمیره و باهم میریم بیرون که خیلی هم بهمون خوش میگذره چون اگه دیر وقت هم شده باشه فرداش که تعطیله دیگه خیالمون راحته. بابایی سه شنبه شب به همراه باباجون رفته بودند تهران برای نمایشگاه برق و قرار بود که جمعه برگردند. و این بود که اون شب ما از ساعت ٩:٣٠ شب برای اولین بار اینقدر زود خوابیدیم. ولی اون روز یه سوپرایز خیلی خیلی خوب هم شدیم. صبح که تازه از خواب بیدار شده بودیم گوشی مامانی زنگ خورد و دیدیم که دایی...
نویسنده :
مامان
17:42