نیایشنیایش، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 4 روز سن داره

تک فرشته ما

اولین پنجشنبه دلگیر

1392/8/20 17:42
نویسنده : مامان
1,034 بازدید
اشتراک گذاری

با سلام به همه دوستهای مهربونم قلبماچ

دوستهای عزیزم پنجشنبه هفته پیش که ١٦ آبان بود اولین پنجشنبه ای بود که خیلی دلگیر بود و برای من و مامانی خیلی سخت گذشت. آخه همیشه پنجشنبه ها بابایی بعد از ظهر دیگه مغازه نمیره و باهم میریم بیرون که خیلی هم بهمون خوش میگذره چون اگه دیر وقت هم شده باشه فرداش که تعطیله دیگه خیالمون راحته. بابایی سه شنبه شب به همراه باباجون رفته بودند تهران برای نمایشگاه برق و قرار بود که جمعه برگردند. و این بود که اون شب ما از ساعت ٩:٣٠ شب برای اولین بار اینقدر زود خوابیدیم.  ولی اون روز یه سوپرایز خیلی خیلی خوب هم شدیم. صبح که تازه از خواب بیدار شده بودیم گوشی مامانی زنگ خورد و دیدیم که دایی عبدالله هستش و گفت که رفته بوده بندر دنبال کارهاش و حالا نزدیک یزد هست و با ماشین خودشم بود به همراه یکی از همکاراش. این بود که دیگه ما هم خوشحال و  هم دستپاچه شدیم. و مامانی سریع شروع کرد برای درست کردن نهار. ساعت ١:٣٠ بود که دایی اینا آمدند. دایی عبدالله جون زخمت کشیده بودند و یه کادوی خیلی خوشگل برام خریده بودند: ست کامل میز آرایش سیندرلا که خیلی خوشم اومده بود. البته قبلش عمه فاطمه یه ست کوچولوی لوزام آرایش برام خریده بود و همش با اونا آرایش می کردم. به مامانی هم می گفتم که دیگه اون برام رژ نزنه و خودم دارم. و حالا هم که دیگه لوازم آرایشم کامل کامل شده. دایی عبدالله چون کار داشت و باید می رفت تبریز این بود که ساعت 4 بعداز ظهر راه افتادند و رفتند.

حالا یه چندتایی عکس از آرایش کردنم را براتون میزارم...

به عروسکام نشون میدم که رژ زدم.

به آینه نگاه می کنم

دارم رژ میزنم

سشوارم را میزارم تو کیفم

دلم می خواد آرایش کنم

دارم گردنبندم را برمیدارم

اینم که میزنم آینه باز میشه

دیگه آرایش کردن بسه

 

 

پسندها (1)

نظرات (9)

آیسان مامان ماهان
21 آبان 92 11:48
فدای دلتنگی فرشته جونم بشم من خدا نکنه عزیزم.
آیسان مامان ماهان
21 آبان 92 11:48
چه سورپرایزی شدین بعده اون دلتنگی بد بله خداییش خیلی با حال بود.
آیسان مامان ماهان
21 آبان 92 11:49
چه کادوی خوبی،دست آقا دایی درد نکنه با اون سلیقه خوبش آره خیلی خوشگله. می خواستم برای نیایش جونم بخرم که دایی جون زحمتشو کشیدن.
آیسان مامان ماهان
21 آبان 92 11:49
مبارکت باشه گلللللللللللللم مرسی خاله جون. قابل شمارو نداره.
آیسان مامان ماهان
21 آبان 92 11:50
بیام خونتون میدی وسایل آرایشتو منم استفاده کنم نیایش جوووووووووووونم بله خاله جون با کمال میل. فقط باید خودم آرایشتون کنم. عاشق رژ زدنم.
آیسان مامان ماهان
21 آبان 92 11:50
دل را اگر از حسین بگیرم چه کنم بی عشق حسین اگر بمیرم چه کنم فردا که کسی را به کسی کاری نیست دامان حسین اگر نگیرم چه کنم. عزیز دلم پیشاپیش فرا رسیدن شهادت امام حسین و یاران با وفایش را تسلیت و تعزیت میگم ،التماس دعای خیر داریم،ارادتمندتان،آیسان و ماهان قربونت بشم عزیزم. منم فرا رسیدن تاسوعا و عاشورای حسینی را به شما دوست خوبم تسلیت عرض می کنم. محتاجیم به دعا...
مامان آروین (مریم)
25 آبان 92 9:43
ای وای وقتی موضوع پستتون رو خوندم دلم لرزید که خدای نکرده اتفاق بدی نیفتاده باشه ، وقتی مطلبتون رو خوندم تا باشه این دلگیری ها باشه ، دست دایی جون درد نکنه که کادوی به این قشنگی آورده و این قرتی خانم هم چه خوشگل رژ میزنه و تو آینه نکاه میکنه
مامان
پاسخ
الهی فدای اون دل مهربونتون عزیزم. آخه چون ما تو غربت هستیم یکم برامون سخته. بله خاله جون واقعاقرتی شدم عاشق آرایش کردنم.
مامان کیاراد(آرزو)
29 آبان 92 10:18
مبارکت باشن عزیز دلم.ایشاا...بسلامتی استفاده کنی
مامان
پاسخ
مرسی عزیزم لطف دارین. دستتون درد نکنه.
مامان رهام
29 آبان 92 10:21
مبارک باشن عزیز دلم
مامان
پاسخ
مرسی عزیزم لطف دارین.