این روزهای ما...
با سلام به همه دوستهای مهربونم نیایش خوشگلم خدارو شکر می کنم به خاطر داشتن وجود نازنینت. عزیزم ماشالله روز به روز بزرگتر و خانوم تر و فهمیده تر میشی. الهی فدای اون دل مهربونت بشم که اینقدر به فکر منی. وقتی می خوای بری پایین خونه باباجون اینا همچین منو قول میزنی و میگی: مامان زود زود میام پیشت. بعدشم تو پله ها تا بری پایین برام بوس می فرستی. خدارو شکر هم دیگه خوب به مهد کودک رفتن عادت کردی. کل این هفته را صبح ها با بابایی رفتی و به منم گفتی که تو دیگه نیا. و ظهر زود بیا دنبالم. خیلی دوست داری سوار اتوبوس بشی از اونجایی هم که تو یزد اتوبوس ها اکثرا خلوت هستن منم راضی میشم. از سر کوچمون تا در خونه را هم با ...
نویسنده :
مامان
12:55