عروسی در تهران
با سلام به همه دوستهای مهربونم
دوست های عزیزم ما هفته پیش چهارشنبه که بیستم شهریور بود برای عروسی پسر عمه ی بابا وحید دعوت شده بودیم که عروسی تو تالار الهیه نفت تهران بود. خیلی دوست داشتیم که به این عروسی بریم. چون هم می تونستیم عمه وحیده را ببینیم و هم حال و هوایی عوض کنیم.
ما روز سه شنبه ١٩/٦/٩٢ عصر ساعت ٦ بعد از ظهر از یزد راه افتادیم. نا گفته نماند که تو ماشین هم خیلی دختر خوبی بودم. نسبت به دفعه های قبل مسافرت کلی فرق کردم چون که دیگه شیر نمی خورم و حالا دیگه هر چی میوه و یا تنقلات خوب باشه می خورم. مثلا ( لواشکی که مامان جون درست کرده )
روز چهارشنبه شب رفتیم عروسی که خیلی بهمون خوش گذشت. مخصوصا که من هم با چند تا نی نی دوست شده بودم و همش نانای می کردم. و یا می رفتم کنار عروس و دست به لباسش می زدم.
پنجشنبه هم صبح رفتیم چهارراه ولیعصر. تو مترو خیلی ذوق زده بودم و همش می گفتم قطار. شعر قطار قطار راه میره تا سر ایستگاه میره را هم همراه مامانی می خوندم. عاشق پله برقی هستم که اونجا دیگه منبع پله برقی بود و منم خوشحال از دیدن پله برقی. عصر هم رفتیم سرزمین عجایب تو خیابان شریعتی و بعد هم از اونجا رفتیم پارک ملت. هوا کمی خنک بود ولی من اصلا سردم نبود چون مامانی ازم میپرسید سردته می گفتم نه. تو پارک ملت همش دنبال تاب و سرسره بودم و باباجون را باخودم می کشیدم این طرف و اون طرف و اصلا هم قبول نداشتم که تاب نیست و می گفتم که هست. وقتی که کمی گشتم و دیدم که واقعا خبری از سرسره نیست بالخره تسلیم شدم. صبح جمعه به همراه باباجون عزیزم رفتم پارک نزدیک خونه عمه وحیده اینا که خیلی بهم خوش گذشت و حدود سه ساعتی تو پارک بودم که حسابی بهم خوش گذشت. عصر جمعه هم از تهران راه افتادیم که تو ماشین همش خواب بودم چون ظهر هم نخوابیده بودم و حسابی خسته بودم. ساعت 12:30 شب هم رسیدیم یزد.
حالا یه چندتایی عکس براتون میزارم که ببینید....