نیایشنیایش، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 18 روز سن داره

تک فرشته ما

عکس های قلعه رودخان( فومن رشت)

با سلام به همه دوستهای مهربونم دوست های عزیزم چون مامانی نتونسته بود که همه عکس های شمال را یه جا براتون بزاره حالا تو این پست براتون عکس های قلعه رود خان که تو شهر فومن رشت هست را براتون میزارم.  راستی دوست های گلم اگه موس را روی هر عکسی که براتون گذاشتم ببرید توضیحات هر عکس را می تونید بخونید... ( قابل توجه دوستانی که به این موضوع دقت نکرده بودند.)     و این هم یه حرص دادن درست و حسابی به مامانی. وقتی که از مسافرت برگشتیم مامانی یه هفته اول همش مشغول خونه تمیز کردن بود و با من بازی نمی کرد این بود ک...
17 آبان 1392

اتفاق های یک ماه ونیم غیبتم

با سلام به همه دوستهای مهربونم دوستهای عزیزم توی این تقریبا یک ماه و نیمی که نبودم خیلی دلم براتون تنگ شده بود. اواخر شهریور ماه بود که یه روز صبح مامانی زنگ زد تبریز که حال عزیز و آقاجون را بپرسه که عزیز وقتی گوشی را برداشت و فهمید که مامانی زنگ زده گفت دیشب دوباره حال آقاجون بد شده و اورژانس اومده بوده و حالا دارم میبرمش دکتر. گفت قطع کن وقتی از دکتر برگشتم خودم زنگ میزنم. این بود که ما تا ظهر دل تو دلمون نبود و یه بار هم ظهر زنگ زدیم هنوز برنگشته بودند و  دختر خاله ثمین تو خونه با دختر خاله ضحا تنها بودند. خلاصه شب دوباره با هم در تماس بودیم و به ما گفتن نگران نباشین حال آقاجون خوبه و خوابیده. ولی دوباره ساعت ١١ شب حالش بد ...
11 آبان 1392

عروسی در تهران

با سلام به همه دوستهای مهربونم دوست های عزیزم ما هفته پیش چهارشنبه که بیستم شهریور بود برای عروسی پسر عمه ی بابا وحید دعوت شده بودیم که عروسی تو تالار الهیه نفت تهران بود. خیلی دوست داشتیم که به این عروسی بریم. چون هم می تونستیم عمه وحیده را ببینیم و هم حال و هوایی عوض کنیم. ما روز سه شنبه ١٩/٦/٩٢ عصر ساعت ٦ بعد از ظهر از یزد راه افتادیم. نا گفته نماند که تو ماشین هم خیلی دختر خوبی بودم. نسبت به دفعه های قبل مسافرت کلی فرق کردم چون که دیگه شیر نمی خورم و حالا دیگه هر چی میوه و یا تنقلات خوب باشه می خورم. مثلا ( لواشکی که مامان جون درست کرده ) روز چهارشنبه شب رفتیم عروسی که خیلی بهمون خوش گذشت. مخصوصا که من ...
28 شهريور 1392

دخترم روزت مبارک

با سلام به همه دوستهای مهربونم تقدیم به بهترین دختر دنیا و امید حیات من با آرزوی بهترین و برترین ها برای فرشته زندگیم . . . دخترم روزت مبارک   میشه اسم پاکتو رو دل خدا نوشت میشه با تو پر کشید توی راه سرنوشت میشه با عطر تنت تا خود خدا رسید میشه چشم نازتو رو تن گلها کشید   دختر بدین جلال، نپرورده مام دهر دختر بدین مقام، نیاورده روزگار   چشم فلک ندیده و نشنیده گوش دهر   دختر بدین جلالت و بانو بدین وقار  . . .   میلاد نور دیده رضا،کعبه دل‏ها،حضرت معصومه علیها السلام خجسته باد      آفت دلها غم است بر درگه م...
16 شهريور 1392

تولد دو سالگی

با سلام به همه دوستهای مهربونم دوست های عزیزم بالاخره روز چهارشنبه ٦/٦/٩٢ هم رسید و روز جشن تولد دو سالگی من شد. امسال به خاطر اینکه خاله هام نمی تونستن از تبریز بیان و عمه وحیده هم نمی تونست از تهران بیاد برای همین مامانی هم تصمیم گرفت که یه جشن تولد خیلی کوچولوی خودمونی برای من بگیره. وقتی مامان جون صبح تولدم با خاله فاطمه( خاله بابایی )صحبت می کرده بهش میگه که شب تولد منه و خودمون هستیم اگه دوست دارید شما هم شب تشریف بیارید که خاله هم به همراه مهدیه و مریم دخترهاش شب تو تولدم اومدند و شور و حالی به مهمونیمون دادند که ازشون خیلی خیلی ممنونم به خاطر حضور گرمشون. بله دوستهای گلم من و مامانی و بابایی و باباجون و مامان...
9 شهريور 1392