عید نوروز 1391 در تهران
سلام به همه دوستهای مهربونم بچه ها آخر سال شده و دو هفته مونده تا عید نوروز که اولین عید من هستش و مامانی که خیلی دلش برای خانوادش تنگ شده ولیچون تبریز هوا سرد و دلگیره مامانی و بابایی تصمیم گرفتند که تبریز نریم و عمه وحیده گفته بود که بریم تهران یه چند روزی از تعطیلات را اونجا باهم باشیم. عمه فاطی که خودش یه هفته مونده به عید رفته بود تهران و ما هم قرار شد که ٤ تایی با ماشین باباجون بریم. ٢٩/١٢/٩٠ صبح ساعت ٧ که من هنوز تو خواب شیرین بودم و دلم نمی خواست که بیدار بشم و مامانی مجبور بود که من و وسطپتو بغل کنه و ببره تو ماشین. وقتی نشستیم تو ماشینو دررا بستیم من از خواب بیدار شدم و با تعجببه همه نگاه میکردم.کمی بازی گوشی کردمو بعد از ...
نویسنده :
مامان
19:09