خوردن گوشی موبایلم
با سلام به همه دوستهای مهربونم
دوستهای گلم اگر عنوان مطلبم را خوندید تعجب نکنید و نگید که مگه میشه؟؟
بله الان براتون مینوسم که شما هم متوجه بشید ...
یه روز که مامانی داشت کار می کرد و خوشحال از اینکه من بهش نمی چسبم و راحت داره کارهاشو انجام میده یهو متوجه شد که از من خبری نیست و هر چی صدام می کرد من جواب نمیدادم.وقتی دنبالم گشت و پیدام کرد دید بله دوباره یه شیرین کاری جدید. یه چیزی تو دهنم هست و با ملچ و مولوچ دارم می خورم. وقتی با تعجب نگاهم کرد و گفت که چی می خوری: دهنمو باز کردم و تمامی دگمه های پلاستیکی گوشیم را از دهنم ریختم بیرون. تازه اشاره به گوشی بیچاره که انداخته بودم رو زمین می کردم و می گفتم: این این
حالا عکسام را نگاه کنید تا خودتون ببینید...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی