رفتن به آبشار دره گاهان
با سلام به همه دوستهای مهربونم
بچه های عزیز روزهای اول سال همین طور میگذره و من روز به روز بزرگتر و شیطونتر میشم. از وقتی که چهار دست و پا راه افتادم هرجا که دلم میخواد میرم و دیگه اصلا دوست ندارم که یه جا بشینم.
١٥/١/٩١ هم دومین دندونم را در آوردم و حالا دیگه دو تا دندون از پایین دارم.
دوستهای خوبم چون هوا تو یزد بعد از عید دیگه گرم میشه معمولا بیشتر مردم جمعه ها و روزهای تعطیل میرن اطراف شهر که هوا کمی خنک تره. ما هم تصمیم گرفتیم ٦/٢/٩١ که تعطیله بریم آبشار دره گاهان.
قرار بود صبح ساعت ٧ بریم که چون من هنوز خواب بودم بابا جون و مامان جون و عمه وحیده و عمه فاطی زودتر رفتند و من و بابایی و مامانی ساعت ٨ رفتیم. من که هنوز خواب بودم تو ماشین با بسته شدن صدای در بیدار شدم و با تعجب نگاه میکردم. بچه ها ما اونروز فقط برای صبحانه اونجا بودیم و بعد از خوردن صبحانه رفتیم بالا تا کنار آبشار من که خیلی بهم خوش میگذشت چون تو بغل باباجون بودم و خستگی نمی فهمیدم. کنار آبشار چون آب میپاشید هوا سردتربود.کلی از من عکس گرفتن که براتون میذارم تا ببینید.