نیایشنیایش، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 8 روز سن داره

تک فرشته ما

شیطنت های یک سالگی

1391/8/25 15:06
نویسنده : مامان
426 بازدید
اشتراک گذاری

با سلام به همه دوستهای مهربونم قلبماچ

دوستهای خوبم تولدم را گرفتند وحالا دیگه من یک سال بزرگتر شدم و کلی هم نسبت به قبل شیطون تر. یعنی از وقتی که راه افتادم برای خودمحسابی حال می کنم و هر کاری که دوست دارم انجام میدم. میرمداخل کابینت های مامان را خوب بهم میریزم. ازچیزی هم که خوشم بیاد بر می دارم و باهاش بازی می کنم. به خاطر اینکه من نتونم کابینت ها را باز کنم بابایی چسب کاغذی پهن خرید و به همه درهای کابینت چسب زد. ولی من اینقدر درهای کابینت را می کشم وزور میزنم که بالاخره چسب ها باز میشن و من کار خودم را می کنم. وقتی بابایی دید که فایده ای نداره دوباره چسب ها را باز کرد.

کتاب های توی اتاقم را میریزم و کمی که بازی کردم ول می کنم و میرم دنبال یه چیزه دیگه. بابایی هم برام یه تاب خریده و وسط اتاقم وصل کرده. منم که عاشق تاب بازی هستم و حسابی حال می کنم.

وقتی مامانی می خواد سبزی پاک کنه منم دوست دارم که دست به سبزی ها بزنم و همه ی سبزی هارامی پاشموسط آشپزخونه.

رو فرشی هایی که مامانی به خاطر من روی فرش ها پهن کرده تاوقتی چیزی میریزم فرش ها کثیف نشه. من خودم همه اونارو جمع می کنم.

خلاصه می خوام بگم که یعنی بزرگ تر شده ام و می تونم تو کارهای خونه به مامانی کمک کنم.

راستی بچه ها چون موهام کمه و مامانی هم حساس (آخه دخترم و با کلی ناز و ادا)به خاطر همین موهام را ماشین کردند. تا شاید کمی پر پشت تر بشه.

ماست خوردنم

ماست خوردن

بازی کردن با گوشم

راه رفتن به کمک میز

وقتی می خوام شمع فوت کنم

چایی خوردن

چایی خوردن

کتاب خواندن

شانه کردن موهام

شانه کردن موهام

آب بازی کردن

سبزی پاک کردن

سبزی پاک کردن

مطالعه کردن بعد از پاک کردن سبزی

هتل سنتی رز (یزد)

راه رفتن

روشن کردن تلویزیون

اشاره کردن

وایستادن به کمک ضحا

تولد معین

تولد معین

ریختن کتابهام

غذا خوردن تو بالکن

دالی کردن

روزی که موهام را با تیغ زدند

بهم ریختن کابینت ها

جارو کردن

گشتن داخل کابینت

جم کردن رو فرشی

جم کردن رو فرشی

تلویزیون نگاه کردن

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)